در زیر زمین دو اتاقه و یک ساختمان ، یک خانواده کارگری هفت نفره ست دارد . از میان پبج فرزند او ، فرض کنید پسری سه ساله است . این همان سنی است که کودک شروع به شناخت محیط خود می کند . افرادباهوش ، خاطرات این دوره را تا سنین کهولت به یاد میسپارند . وسعت محدود و ازدحام اتاق کوچک نمی تواند شرایط مقبولی را فراهم اورد ، در نتیجه دعوا و مشاجره زیادی بین بچه ها در می گیرد .
در چنین شرایطی مردم با یکدیگر زندگی نکرده ، بلکه به یکدیگر فشار وارد می سازند . هر جروبحثی هر چقدر هم ناچیز ، در اینجا به مشاجره بی پایان مبدل می گردد . البته در میان بچه ها قابل تحمل است ، بچه ها دایما با یکدیگر می جنگند و خیلی زود هم با یکدیگر کنار می آیند . اما اگر دعوا بین پدرومادرها ، آنهم بصورت هرروزی صورت گیرد ، تدریجاً به عنوان تعلیمات عینی به فرزندان آن ها آموزش داده می شود .
کودک در سن شش سالگی ، خشونت را به عنوان تنها صفت فرد بالغ درک خواهد کرد . نوجوان نابالغ از نظر جسمی ، و کژاندیشی از نظر اخلاقی باید راهی مدرسه شود . با کشمکش فراوان به فراگیری خواندن و نوشتن می پردازد در حالیکه انجام تکالیف مدرسه در خانه به مشکلی تبدیل می شود . هنگامی که در سن چهارده سالگی ، نواجوان مزبور مدرسه را ترک می کند نمی توان گفت کدام یک از ویژگی های وی تقویت گردیده ، نااگاهی های باورنکردنی ، که موی برتن آدمی راست می کند . این جوان در شروع زندگی در چه پستی می توان ظاهر شود ، در حالی که هیچ بهره ذهنی از عناصر مقدس و با عظمت به او انتقال نیافته است؟
آن کودک سه ساله ، در سن پانزده سالگی به جرگه افراد متنفر از همه مقامات می پیوندد . بدین ترتیب این نوجوان جز لجن و کثافت چیز دیگری ندیده که بتواند در وجود او هرگونه غیرتی به پایه ریزی کند . اکنون وارد عرصه دانشگاه واقعی زندگی می شود . قدم به عرصه همان راه زیستی می گذارد که پدرومادرش طی چندین سال پیموده اند . در گوشه و کنار خیابان ها پرسه زده ، گاهی قدم به خانه گذاشته ، پدرومادرومقدسات را به باد فحش و نفرین کشیده و سرانجام نیز به خاطر ارتکاب جرم ، سر از بازداتشگاه بزهکاران در می آورد .
در آنجا آخرین دور صیقل کاری روی او انجام می شود . در این حالت است که بورژواهای عزیز او افسوس می خورند که چرا این شهروندان جوان آن ها ، هیچ تعصبی به غرورملی ندارند . همه روزه در صحنه تماشاخانه ها ، سینماها ، در ادبیات نیمه مخفی و در رومه ها ، زهراگین شدن کام مردم را تماشا کرده و از اُفت اخلاقیات و بی تفاوتی ملی توده های مردم ابراز شگفتی می نمایند .
((نبرد من_ادولف هیتلر_عباس کرمی فر))
((صفحه 99و100))
بررسی فعالیت های اقتصادی در سطح یک کشور . . .
امکانات یک کشور را چگونه مدیریت کنیم تا بیشترین میزان بازدهی اقتصادی را داشته باشیم؟
یعنی نحوه صحیح بکارگیری منابع (نیروی انسانی ، زمین ، سرمایه و . . . ) در جهت تولید در راستای رسیدن به اهداف ملی و اقتصاد قوی . . .
اقتصادکلان به 4 قسمت اساسی یعنی خانوارها(منابع اولیه)،بنگاه ها(تولیدی های خرد و کارخانه های بزرگ صنعتی)،دولت (مالیات) خارجیان(صادرات و واردات)
1_خانواده ها یا خانوارها(household) : کارگزاران اقتصادی هستند که عوامل تولید یعنی نیروی انسانی ، زمین ، سرمایه و . . . را در اختیار بنگاه ها قرار میدهند . . .
خانوارها در آمده حاصل از در اختیار قرار دادن عوامل تولید را صرف خرید کاهالای مصرفی(C) و بخشی دیگر را پس انداز(S) میکنند
به درآمد حاصل از این کار درآمد ملی گفته میشود : Y=C+S
2_ بنگاه ها(Corporaion) کارگزاران اقتصادی هستند که با بکارگیری صحیح عوامل تولید ، کالا و خدمات تولید میکنند .
به ارزش کالاهای تولیدشده طی یک دوره تولید ملی گفته میشود .
3_ دولت(Government) : مسئولیت تعیین و دریافت مالیات را برعهده دارد ، همچنین وظیفه تخصیص و صرف مالیات در جهت منافع ملی و اقتصادی کشور را برعهده دارد .
**هر فعالیتی که در آن پول از سیستم گردش اقتصادی خارج شود ، از چرخه اقتصاد خارج شود ، نشت گفته می شود .
**هر فعالیتی که در آن پول به سیستم گردش اقتصادی وارد شود ، به چرخه اقتصادی وارد شود ، تزریق گفته می شود .
درباره این سایت